جدول جو
جدول جو

معنی فاسد شدن - جستجوی لغت در جدول جو

فاسد شدن
تباه شدن، گندیدن، باطل شدن
منحرف شدن
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
فرهنگ فارسی عمید
فاسد شدن
(دَ شُدَ)
تباه شدن. تباه گردیدن: ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد. (گلستان) ، گندیدن. رجوع به فاسد شود
لغت نامه دهخدا
فاسد شدن
پوسیدن هازفتن و تباهیدن پوخستن پوخستیدن (گویش گیلکی)
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فاسد شدن
تصبح فاسدةٌ
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
فاسد شدن
Decay, Decompose
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فاسد شدن
se décomposer, décomposer
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فاسد شدن
membusuk
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فاسد شدن
decomporsi
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فاسد شدن
apodrecer, decompor
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فاسد شدن
гнить , разлагаться
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به روسی
فاسد شدن
verfallen, zersetzen
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
فاسد شدن
gnić, rozkładać się
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
فاسد شدن
гнити , розкладатися
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فاسد شدن
pudrirse, descomponer
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فاسد شدن
vervallen, vergaan
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
فاسد شدن
썩다 , 분해되다
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به کره ای
فاسد شدن
سڑنا
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به اردو
فاسد شدن
পচা হওয়া , পচে যাওয়া
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
فاسد شدن
เน่า , ย่อยสลาย
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
فاسد شدن
kuoza
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فاسد شدن
çürümek
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فاسد شدن
सड़ना
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به هندی
فاسد شدن
腐烂 , 分解
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به چینی
فاسد شدن
להירקב , להתפרק
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به عبری
فاسد شدن
腐る , 分解する
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست شدن
تصویر راست شدن
راست گردیدن، راست گشتن
برپاخاستن، ایستادن، برخاستن، مقابل کج شدن و خم شدن، از کجی درآمدن
حقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، مطابق درآمدن، درست درآمدن
مرتب شدن، سازگار شدن، درست شدن، رو به راه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
تباه کردن، منحرف کردن، معیوب کردن، پوساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارغ شدن
تصویر فارغ شدن
آسوده شدن
کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایق شدن
تصویر فایق شدن
چیره شدن، برتری یافتن، فایق آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتح شدن
تصویر فاتح شدن
پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسر شدن
تصویر باسر شدن
قهقراء، عقب عقب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسد شده
تصویر فاسد شده
پوسیتک پوتک تباه پوسیده تباهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسد شدنی
تصویر فاسد شدنی
سیژو مند سیجمند تبستناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست رسیدن فراهم آمدن نصیب شدن چیزی کسی را
فرهنگ لغت هوشیار